ديگر عادت كردهايم، به روزهاي پاياني تيرماه كه نزديك ميشويم خود را براي مناسكي يكماهه آماده ميكنيم. با چشمي خندان و لبريز از غرور براي 30تير آغاز و با چشمي گريان و سوگوار و حسرتي نوستالژيك بر از دست رفتن يك فرصت اصلاحي كمنظير در 28مرداد به نقطه پايان خود ميرسد. اينها فقط دو روز خاص يا دو رخداد مهم نيست، بخشي از خاطره جمعي ناسور و التيامنيافته ماست كه سالي يك بار، سر باز ميكند. در موجي از يادداشتها، مقالات و ميزگردها، خاطرهبازي ميكنيم و به بهانه آن غيرمستقيم از حال و روز امروزمان ميگوييم. اين مناسك 28روزه به مرور تبديل به چاهي شده كه سر در آن فرو ميكنيم و دلتنگيها، ناكاميها و حسرتهايمان را فرياد ميكشيم. شايد نوعي تخليه هيجانات و «كاتارسيس» در عين حال كاركرد مهمتري هم دارد. اين دو مناسبت، امكاني هم هست براي شناخت خود امروزيمان، به تاسي از «كروچه» كه ميگفت هر تاريخي، تاريخ معاصر است. براي ما نيز اين روزها، آينهاي است كه تغييرات چهره، دگرگوني احساسات و شادي و اندوه كنونيمان را به خودمان نشان دهد. كافي است به مجموعه يادداشتها و گفتارهايي كه در سه دهه گذشته، درست در همين روزها نوشتهايم نگاهي بيندازيم تا دريابيم نگاه و احساسمان نسبت به اين تجربه تاريخي نوسان نداشته است. گاه با غرور و افتخار و به ستايش از اين تجربه كلاه از سر برداشتهايم و زماني ديگر موشكافانه آن را شكست خواندهايم و به انتقاد از كنش و كردار رهبران و سياسيون آن عهد نشستهايم. اين نوسان و دگرگوني احساس و نظر نسبت به يك تجربه تاريخي مشخص، جز آن نبوده كه ما نيز تغيير كردهايم و با تغيير موقعيتهاي گفتماني و سياسيمان، آن رخدادها را نيز به بازنگري و تفسير مجدد گرفتهايم. ميشود امتحان كرد، مقالات و گفتارهايي را كه در اين 60 سال و در مورد اين دو رخداد نوشتهايم، تحليل محتوا كنيم تا تغييرات خودمان و هم تغيير برداشتها و تفاسيرمان را باور كنيم. اينها اما حرفهايي است در مورد حسيات و بده بستانهاي روحي و معرفتي كه با اين تجربه تاريخي و رخدادهاي مرتبط با آن داشتهايم.
در ويژهنامه 30تير اما نميشود وجوه سياسي اين روز مهم را با سكوت برگزار كرد و چيزي نگفت.هر برداشت و تفسيري كه امروز از 30تير داريم، به نوعي تحت تاثير 28مرداد است و برعكس. ميان اين دو رخداد در عالم واقع 13ماه فاصله است اما در بزرگداشت تقويميشان فقط 28 روز. انگار به هم چسبيدهاند. اين نزديكي و هم طعم متفاوت اين دو رخداد، نوعي كنتراست و تقابل حاد بين آنها ايجاد ميكند، يكي پيروزي است و ديگري شكست. چون در سالگردشان، هر دو را با هم و به فاصلهاي كوتاه ميبينيم، سفيدي يكي و سياهي آن ديگري، مضاعف ميشود يا بهتر است بگويم مضاعف ديده ميشود و اين ويژگي هر تقابل دوتايي است كه براي ناظر بيروني، به گونهاي خاص و گاه اغراقشده جلوه ميكند. از خود ميپرسيم چه شد كه آن پيروزي غرورآفرين تبديل به شكستي چنان مصيبتبار شد؟ در سياهي دومي و پيامدهاي ناگوار آن بحثي نيست اما در مورد اولي چطور؟ چرا كاميابي 30تير اگر آن همه باشكوه بوده طي فقط 13 ماه به چنان سرانجامي رسيده؟ آيا درخشش بيش از حد رخداد 30تير باعث نشده كه احيانا سويهها و نتايج بعضا ناخوشايند آن را نبينيم؟ و بالاخره آيا شكست 28مرداد نسبتي و ريشهاي در آن رخداد پيشين نداشته است؟براي ما ايرانيان، 30تير نماد روزي است كه اراده ملت بر خواست دربار و اليگارشي و متحدان آن غلبه كرد و مصدق را به قدرت بازگرداند (كه بعيد ميدانم خودش چندان علاقهاي به آن داشت!). 30تير همچنين نشانگر اوج احساسات ضداستعماري مردم ايران براي اعمال حق حاكميت خود بود. در يك چشمانداز گستردهتر اما، 30تير نقطه فوران سياست انبوه و تودهاي دهه 20 بود؛ پديدهاي كه محصول پراكندگي آنارشيك و خلأ قدرت، ظهور افكار عمومي بيشكل و به خيابان كشيده شدن سياست در آن سالها بود؛ چيزي كه در جولان نيروهاي واگرا، غياب يا دستكم ضعف نهادهاي حزبي، صنفي، مدني و تسلط تام گفتارهاي سياسي ژاكوپني- چپ آن روزگار شايد امري ناگزير بود. به گمانم جز بر بستر چنين نيروها و روندهايي، شكلگيري رخداد 30 تير امري ممتنع بود. قيام 30 تير، مصدق را با پشتوانهاي دوچندان به قدرت بازگرداند و مخالفان داخلي و خارجي را در موضع ضعف و امتيازدهي قرار داد. از اين بهتر چه ميشد؟ در وضعيتي تناقضنما اما شور و هيجان عمومي و فوران سياست انبوه، همزمان مسير نهضت ملي، حل مساله نفت و پروژه دموكراسيخواهي (يا بهتر بگويم مشروطهخواهي) را نيز با محدوديتهايي مواجه كرد. فضا ملتهبتر، مطالبات و خواستهها راديكالتر و رهبران بيش از گذشته در معرض و دسترس تودهها و تحتتاثير هيجانات آنها بودند. احزاب و نيروهاي سياسي داخل جبهه ملي از تشكيلات، سازماندهي و استحكامي برخوردار نبودند كه اين مطالبات را كنترل كرده و در مسير فرآيند سياسي قرار دهند. اگر سياستورزي را نه فقط معادلهاي يكطرفه، كه برآيندي از بسيج، چانهزني و مصالحه بدانيم آشكار است كه از فرداي 30 تير سياستورزي روزبهروز سختتر و سختتر ميشد، پيشنهادهاي مناسبتر طرف غربي براي حل مساله نفت، ديگر خريداري نداشت و نميتوانست هم داشته باشد، چون نه مصدق و نه هيچ نيروي ديگري قادر نبود موج احساسات تند و حداكثري حاميان را ناديده بگيرد (بگذريم كه خود مصدق و ديگر رهبران وقت خود نقشي مهم در تهييج احساسات و تند كردند مطالبات داشتند).
در رابطه با داخل و طرف ديگر حاكميت دوگانه، يعني دربار و حاميان سياسي و اجتماعياش، فضا روزبهروز به سمت قطبي شدن و تقابل پيش ميرفت و بهتدريج شعارهاي تغيير نظام سياسي، موضوعيت بيشتري مييافت. اين در حالي بود كه اين نيروها كماكان از حمايت ارتش، اليگارشي و حمايت خارجي بهرهمند بود. از سوي ديگر اما 30 تير صفوف جبهه ملي و حاميانش را نه مستحكمتر كه متزلزلتر كرد. طيف متنوع رهبران و نيروهاي سياسي جبهه ملي، پيروزي 30 تير را متعلق به خود ميدانستند و سهم بيشتري از قدرت را طلب ميكردند. اختلافاتي كه بر سر لايحه اختيارات دوم مصدق، رياست مجلس و تقسيم مناصب دولتي آغاز شد بينسبت با برآورد اغراقشده اين گروهها از سهم و وزن خود در قيام 30 تير نبود. ديگر در خود صفوف جبهه و رهبرانش هم جاي چنداني براي گفتوگو و مذاكره باقي نمانده بود چه رسد به امكان سياستورزي و مصالحه با ديگر طرفهاي درگير. از فرداي 30 تير روندها، نيروها و موقعيتهاي سياسي ديگر آني نبود كه پيش از اين بود.
قصد ندارم نقش مشكلات ساختاري داخلي، چترهايي مثل سياست طايفهاي، قدرتمندي نيروهاي واگرا، بحران دولت- ملت و ضرورتهاي تاريخي نوسازي در آن برهه خاص را ناديده بگيرم يا انكار كنم كه برداشت خاص آمريكا از ملاحظات جنگ سرد و موقعيت ژئوپليتيك ايران تا چه ميزان شانس جبهه ملي و دولت مصدق براي امتيازگيري از طرف غربي را محدود ميكرد. اما فكر ميكنم سياست تودهاي و انبوه شكلگرفته از فرداي 30 تير به همان نسبت كه ايرانيان را از حس غرور و افتخار لبريز ميكرد به همان نسبت محدوديتها و تنگناهايي جدي بر سر راه رهبران و سياسيون براي سياستورزي، مصالحه و پيشبرد تدريجي اهداف نهضت فراهم ميكرد. با چنين برداشتي، شايد كنتراست سياه و سفيد 30 تير و 28 مرداد تا حدي تعديل شود و بشود ديد كه پيروزي و شكست تا چه حد
تفسير بردار، درهمتنيده و جداييناپذيرند.
منبع : روزنامه شرق
در همین زمینه : لیبرال دموکراسی ایرانی و مشکلات آن ، گفتگو با دکتر بنی جمالی
نظر شما برای ما بسیار مهم است